Image and video hosting by TinyPic یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور.......کلبه ی احران شود روزی گلستان غم مخور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش ؛ زیرا به زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته ها و کرده های دوست] قابل جبران نیست . [امام صادق علیه السلام]

من و گل نرگس

جستجو در وبلاگ:
Powerd by: Parsiblog ® team.
اگه حسین ما نبود ، چیزی به اسم عشق نبود...(پنج شنبه 87 دی 12 ساعت 1:13 عصر )


 


 

اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ

 اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله

 اللهمَّ العنهم جمیعاً السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ

علیکَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَلاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم

السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین


اومدم چی بگم؟شرمنده ی مادتون آقا!این روزها فراموشی گرفتم ...یادم اومد! آقای مهربونم!

خیلی سوال داشتم ولی این روزها دهانم قفل کرده.اصلا هیچ کدومو نمیخواد جواب بدید..فقط آقا...

همه ی دل و جان مال شما!

میشه به این کنیز مادرتون یه قطره ی اشکتونو بدید؟؟؟


 














 


آمدم چون می بگریم از پشیمانی خود


آمدم تا از کرم، مشمول غفرانم کنی


امدم تا چون زهیر از دردمندانت شوم


آمدم تا با نگاه خویش درمانم کنی


آمدم تا نغمه ی نعم الامیری سر دهم


آمدم تا رو سفید و عطرافشانم کنی


آمدم بر درگهت ، تا در کنار انبیا‍ء


بر سر تاج عزای خویش ، مهمانم کنی


آمدم ، شاید بلاگردان عباست شوم


تا به پیش پای خویش قربانم کنی


ای شراب ناب لبهای تو ، احلا من عسل


آمدم تا از علی اکبر بگیرم خلق خوش


تا نگین خاتم جمع جوانانم کنی


آمدم در قتلگاه تو ، پریشانت شوم


آمدم ، تا در حستجوی خویش حیرانم کنی


آمدم تا گوشه ی ویرانه ، ویرانم کنی...
















نازار دلی را که تو جانش باشی
معشوقه ی پیدا و نهانش باشی

زان می ترسم که از دل آزردن تو
دل خون شود و تو در میانش باشی


 



دانی که به دیدار تو چونم تشنه؟
هر لحظه که میرود فزونم تشنه

من تشنه ی آن دو چشم مخمور تو ام
عالم همه زین سبب به خونم تشنه

مولانا


» نرگس*
»» شاخه نرگس ( نظر)

چندیست دچار دردهای بی درمان...(شنبه 87 آذر 30 ساعت 1:53 عصر )

 

غم غم غم ...

اشک اشک اشک...

بس است دیگر ... نریزید . دیگر تاب ندارم . خدایادیگر تاب ماندن ندارم . دیگر مرا دلی نمانده است

 ... همه چیز از دست رفت...

 من دیگر توان ندارم.مرا دیگر تحمل بودن در این سیاره ی رنج نیست.

چندیست که همه ی وجودم اشک و آه شده است و من ، من بی هیچ مرهمی بر  آن نمی یابم...

خدایا رحمی! خدایا مرهمی! بنده ات شکسته است . بنده ات دیگر نای حمل امانتت را ندارد .

خدایا ! چه بودم ؟ چه شده ام وچه خواهم شد؟

میدانم که همه درمان تویی و باز به غیر تو پناه آورده ام .

 من معنای کامل« کان الانسان ظلوما » هستم که از یاد برده ام که فقط تو معنای « الیس الله بکاف» هستی ...

دیر زمانیست که دچار دردهای بی درمان شده ام...دردهای بی مسکن!

آدمیان زمین آسمان ، دیگر رنگی ندارند... چشمانم حسی ندارند.

کودک درونم! چرا زانوی غم بغل گرفته ای؟ چه کسی شیطنت چشمانت را ربوده؟

چندیست سکوت ، مرهم دل  خسته ام شده است!

وخدایی که دلم را همچون شقایقی چید و به سینه اش کوبید.

و بوی نم دیوار های کاهگلیه دلم روی باران را کم کرده است.....

چندیست دچار دردهای بیدرمان شده ام....


» نرگس*
»» شاخه نرگس ( نظر)

<      1   2   3   4   5   >>   >
اوقات شرعی

بازدیدهای امروز: 4  بازدید
بازدیدهای دیروز: 2  بازدید
مجموع بازدیدها: 15760  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

من و گل نرگس
نرگس*
موسیقی وبلاگ » اشتراک در خبرنامه
 
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن